گدایی پرحاشیه با کفش پاشنهصناری
تاریخ انتشار: ۱ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۱۵۴۱۲۸
دختر یکی از آخرین بازماندههای خاندان قاجاری بیاید سر یکی از خیابانهای معروف شهر بیایستد و گدایی کند، برای خیلی از آدمهای شهر، که اصل و نسب این دختر و خانواده و اجدادش را میشناختند، تازگی داشت.
به گزارش همشهری آنلاین، اوایل کسی جرئت نمیکرد برود از نزدیک ببیند اصل ماجرا از چه قرار است. همه تصور میکردند بازماندههای خاندان قاجاری آنقدر مال و ثروت از اجداد خود به ارث بردهاند که اگر نسل اندر نسل هم از آن گنج بیپایان اجدادی خرج کنند، تمام نمیشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مردم به چشم خودشان دیده بودند که این جماعت چطور در همه حال با فخر و غرور با اطرافیانشان برخورد میکنند و همیشه در بهترین خانهها زندگی میکنند، بهترین غذاها را میخورند، بهترین پوشاک را میپوشند و بهترین ماشینها زیر پایشان است و خلاصه همیشه بهترینها سهم این جماعت مرفه است که هیچگاه نمیخواهند بشوند یکی از آدمهای کوچه و بازار که بیشتر مواقع حتی برای تامین مایحتاج ساده زندگی روزمره هم به مشکل برمیخورند.
آدمهای معروف خاندانهای قاجاری با گذر ایام و تغییر شرایط اجتماعی، که خاندانهای قاجاری دیگر ابهت گذشته را در جامعه از دست داده بود، به مرور از محله قدیمیشان، که روزگاری با جاه و جلال بسیار در آن زندگی کرده بودند، دل کَنده و جلای وطن کرده بودند. اکثراً هم به کشورهای اروپایی و آمریکایی رفته بودند و فقط گاهی خودشان یا نماینده خانوادهشان برای رسیدگی به امور مالی و املاک خانوادگیشان میآمد و بعد از رسیدگی به کارها دوباره به جایی که مهاجرت کرده بودند برمیگشت.
خاندانهای قاجاری آنقدر مِلک و املاک در گوشه و کنار شهر و کشور داشتند که هر چهقدر هم میفروختند باز هم مِلک و اموالی برای فروختن یا اجازه دادن داشتند. آن گروه از بازماندههای خاندان قاجاری که نمیخواستند املاک موروثی خود را بفروشند و برای همیشه ریشههای خانوادگی خود از موطن اصلیشان قطع کنند، دست به ساخت و ساز هم زده و صاحب مجتمعهای بزرگ مسکونی و تجاری شده بودند که با واسطه و گاهی هم بدون واسطه، خودشان واحدهای مسکونی و تجاری را به مستاجران اجاره داده بودند و ماه به ماه پول اجاره به شماره حساب بانکیشان واریز میشد.
مردم کم و بیش از این ماجراها خبر داشتند و میدانستند با چنین ثروتهای افسانهای که اغلب بازماندههای خاندان قاجاری دارند، بعید است یکی از آنها کم بیاورد و بدتر از همه اینکه، روزی دست به گدایی هم بزند. آن هم در ملاءعام که همه میبینند و همین فردا چه حکایتها و قصهها که سر هم نمیکنند از این اتفاق نادر و زوالی که غیرممکن نبوده، اما به همین راحتی هم امکان وقوع نداشت. در چنین شرایطی بود که کمکم زمزمه گدایی «آفاقالدوله» سر گذر محله سر زبانها افتاد.
اولین بار یکی از زنانهای محله قدیمی دیده بود. باورش نشده و رفته بود از نزدیک زل زده بود به چهره و چشمهای آفاقالدوله و بعد یکباره جا خورده بود. خودش بوده. آفاقالدوله با همان غرور و قر و فری که همیشه داشته و حالا با همان شکل و شمایل همیشگی گوشه خیابان ایستاده و داشته گدایی میکرده و از دیدن زنِ آشنای هممحلهای هم اصلاً نگران نشده و جا نخورده بود. بعد از آن بود که شایعات روز به روز بیشتر شد. بعضیها گفتند آفاقالدوله مشاعرش را از دست داده و بعضیها گفتند شاید واقعاً مال و اموالش تهکشیده و دیگر پولی در بساط ندارد که چنین خفت و خواری در میان بازماندههای خاندان قاجاری را به جان خریده است.
آفاقالدوله با زنهای محله نشست و برخاست آنچنانی نداشت که آنها بتوانند سَر از سِرّ زندگیاش دربیاورند. فقط میدانستند زنِ تنهایی است که برای گفتن از خود و اسرار زندگی خصوصیاش به شدت محافظهکار است. حدس و گمانهای مردم کوچه و بازار درباره رفتار تازه و غیرمتعارف آفاقالدوله که از حد معمول فراتر رفت، یکی از زنهای محله دیگر نتوانست جلوی کنجکاوی خود را بگیرد و رفت از خود او پرسید. البته غیر مستقیم و با زبانی که خودِ زنها آن را خوب بلدند.
پاسخ تند و غیرمنتظره آفاقالدوله، اما باعث شد زن کنجکاو یا همان فضول محله از کوره در برود و این بار بدون رعایت حال زنی که همچنان با غرور داشت با او حرف میزد، از او بپرسد: «اگر واقعا نداری، چرا با این سر و وضع خوب و بدتر از همه با این کفشهای پاشنهصناری آمدی دست جلوی مردم دراز میکنی؟» پاسخ آفاقالدوله این بار کوتاه و کوبنده بود: «از اسب افتادهایم، از اصل که نیفتادهایم!»
منبع: فرارو
کلیدواژه: قاجاریه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۱۵۴۱۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پرحاشیه و بیکیفیت مثل پرسپولیس - سپاهان/ فقط اعتراض و فریاد!
به گزارش خبرنگار مهر، دیدار دو تیم پرسپولیس تهران و سپاهان اصفهان از هفته بیست و پنجم لیگ برتر شامگاه چهارشنبه برگزار شد و دو تیم به تساوی بدون گل رضایت دادند.
اتفاقات این دیدار را میخوانید:
* هواداران سپاهان که به شدت از قضاوت حیدری ناراحت بودند او را طرفدار پرسپولیس لقب دادند و معتقد بودند او تمام سوتهایش به نفع سرخپوشان تهرانی خورده است.
* مورایس در تمامی طول بازی نسبت به قضاوت بازی میدان معترض بود و اعتقاد داشت او به نفع پرسپولیس سوت میزند.
* در هنگام شروع نیمه دوم، هواداران پرسپولیس با روشن کردن فشفشه و وسایل دودزا جو عجیبی را در ورزشگاه به وجود آورده بودند به طوری که دود تمام ورزشگاه را گرفته بود.
* هواداران پرسپولیس علیه رامین رضائیان شعار داده و به سوی او بطری پرتاب میکردند. جو ورزشگاه به شدت متشنج شده بود و طرفداران دو تیم بدترین الفاظ را نسبت به یکدیگر ابراز داشتند.
* اوسمار ویه را که از نتیجه به دست آمده راضی بود بارها با فریادهایش از بازیکنان تیمش میخواست که بهتر بازی کرده تا بتوانند دروازه سپاهان را باز کنند.
* با توجه به تساوی استقلال برابر تراکتور، فشار زیادی بر روی تیم پرسپولیس بود و طرفداران پرسپولیس خواستار زدن گل از بازیکنان بودند.
* با اینکه قرار بود بخشی از سکوها که در حال بازسازی است خالی بماند اما به دلیل ازدحام زیاد هواداران مجبور شدند این قسمت را باز کرده تا تعداد زیادی از هواداران در آنجا مستقر شده تا به تماشای بازی بنشینند.
* در پایان بازی اعضای کادر فنی و بازیکنان دو تیم با کادر داوری صحبت کردند که در این میان هر دو تیم نسبت به قضاوت حیدری اعتراض داشتند.
کد خبر 6094688